نقل قول

اخیراً در صحبت هایی که با مهندس دیبا داشتم ایشان خاطره ای را تعریف کردند که فکر کردم می تواند مورد توجه عده ای از دوستان قرار بگیرد:
«در سال های
۱۹۷۵ سفری به ایتالیا داشتم. اشخاصی را در شرایط و مناسبت‌های مختلف ملاقات کردم که از هر کدام می پرسیدم چه کاره اید؟ پاسخ می دادند: آرشیتکت. از عجایب اینکه هیچ کدام از این اشخاص کار معماری نمی‌کرد. وقتی برای استراحت به جزیره ساردنی در جنوب ایتالیا رفتم، از هتلم خواستم برای من یک همبازی تنیس پیدا کند. وقتی سر زمین رفتم، دیدم جوانی همسن خودم وارد زمین تنیس شد. بعد از بازی از وی سوال کردم شما چکاره اید؟ گفت: آرشیتکتم. بدون تامل از وی پرسیدم چرا در مملکت شما اینقدر آرشیتکت زیاد است. برای این تعداد آرشیتکت که کار نیست!
جواب شنیدم که: مهم نیست شما کار معماری می کنید یا نه. تحصیل در معماری یک فهم و ادراک عمومی در مورد زیبایی های زندگی و محیط، همچنین آگاهی از جامعه، فرهنگ و نهادهای آن ایجاد می کند که برای هر انسانی در هر شغل و کاری می تواند مفید باشد.»
از دیبا پرسیدم: این همه ایتالیایی به مدرسه های معماری می روند تا معرفت و شناختشان از زندگی بالا رود؟
دیبا: «جواب این سوال را من ندارم. ولی مسلماً‌ جوابی که این تنیس‌باز ایتالیایی به من داد، نمی تواند زیاد دور از واقعیت باشد. مخصوصاً‌ بعد از ملاقات افراد زیادی که همه آرشیتکت هستند ولی در مشاغل دیگر اشتغال دارند»